لبخند می زنم



سریال : 


از این لینک میتونید سریال خارجی دانلود کنید


نرم افزار:

از اینجا میتونید نرم افزار دانلود کنید. فیلم و انیمیشن دوبله هم داره. 

باز هم نرم افزار



برا زیرنویس این دوتا رو پیدا کردم :

این یکی خوبه

اینم خوبه، یکم کنده ولی بالا میاد بالاخره





خب آدم گاهی دلش برای تصمیم‌های یهویی و جوگیر شدن تتگ می شود! امتحان و درس داری که داری! بعد از اینهمه فیلم کره‌ای نباید یک کلمه یاد بگیری آخر؟ به زور دقت فقط وه وه یاد گرفته‌ای؟ آنیو آنیو! یه یه :) کِرِعهعهعه :))))) 

اینگونه شد که رفتم دولینگو نصب کردم و نشستم به یاد گرفتن کره‌ای! اگر از هفت‌خان الفبا بگذرم، به لطف و قوه الهی، دو سه کلمه‌ای یاد خواهم گرفت. البته میدانی، برای من مهمتر از کلمات جمله بندی است. لعنتی حداقل باید بفهمم می گوید من دوستت دارم، من تو را دوست، مرا دوستدارت، دوست دارمت، دوست دارم من تو را ، یا چی؟ باید بفهمم تو کجای جمله‌هایی من کجا. دوست داشتن بخورد توی سرمان ! 


از آنجا که اقدام صددردصد جوگیرانه بوده امید چندانی به ادامه ندارم، اما خدا را چه دیدی، شاید یک روز آمدم و گفتم میشمیشیو پیشپیشیو، از همین دست ایش‌ایشیوها، بعد نگویی نگفته بودی :) 


تلافی بهمنو تو اسفند در آوردم و این سه تا سریال کره‌ای رو دیدم. هر سه تاشونم خیلی دوست داشتم. 

مای میستر خیلی به نظرم عمیق بود توی تجربه‌ها و احساسات انسانی. قهرمان نداشت، ولی آدم خوبای معمولی همه قهرمانای فیلم بودن. و یه دختر قوی و تنها که من عاشق همینم تو فیلما. یه دختر قوی؛ که بهم انگیزه بده، برای بلند شدن. 


هیلر هم خیلی دوست داشتنی بود. اکشناش واقعاً عالی بود. روابط علت و معلولی خیلی خوب برقرار شده بودن. صحنه‌های عاشقانه‌ی زیبایی هم آفریده بود. بازم یه دختر قوی و نترس که همه‌ش بهش میگن تو چرا نمیترسی؟ 


سیتی هانتر رو بخاطر بازیگر زنش که تو هیلر هم بازی نیکرد دادم. اینجا هم همونقدر محکم و نترس. و همه‌ش بهش میگن تو چندتا جون داری مگه؟ ولی اکشنش به خوبی هیلر نبود. یه خورده یه چیزایی اتفاق می‌افتاد که نمی‌فهمیدی خب این چجوری دستش به اون رسید. ولی تو هیلر واقعاً حساب شده‌تر بود. با اینحال دوسش داشتم. هرچند این پسره دیگه واقعاً اعصابمو خورد کرده بود و دلم میخواست حسابی بزنمش. 


بعد دیدن این فیلما، دلم میخواست منم یه هنر رزمی بلد می‌بودم. احساس می‌کنم خیلی ضعیف و دست‌و‌‌پا چلفتی‌ام :(((( ولی اینا چیزاییه که باید از بچگی یاد بگیری. نه الان با اینهمه مشغله. 


من بالاخرههههههه این فیلمو دیدم. اونم چون موشِس بهم گفته بود حتماً ببینم. چون ناامید بود نکنه دنیای ما یه روزی انقدر دهشتناک بشه. نکنه محیط زیستو جوری غارت کنیم که راه بازگشتی نمونه. 

موشس دوست عزیز جدیدمه. وقتی بهم گفت دهه شصتیه خودش تعجب کرد. ولی من تعجب نکردم. بیشتر از ۹۰% دوستای باکیفیت من دهه شصتی‌ان. بهم میگه اخلاقت دهه شصتیه :))))) 


خب توقع دارید از نولان بنالم؟ D: خیلی فیلم خوبی بود دیگه. خیلی. فقط نمیدونم این بشر چه علاقه‌ای داره زمینو تو هوا نشون بده و سطوحو بجرخونه. فک کنم با هندسه ضد اقلیدسی خیلی حال میکنه. 


دیالوگ ماندگار هم تا دلتون بخواد داره. اونجایی که مبگه آدما عادت دارند یه چیزیو پشت سر جا بذارن. 


ایده‌ش بی‌نظیر بود. هربار یه مفهوم تازه‌ای از زمان رو انگار امتحان میکنه تو فیلماش. 


فقط خیلی طولانی بود. سه ساعت! 


نظر شما چیه؟ بیاین تو کامنتا یکم اسپویل کنیم


امروزم اینو از فیلیمو دیدیم با مامان. در حالی که لباس ها رو تا می کردیم D: 

خدایی اگه این فیلمه، اون دیروزی چی بود، اگه اون فیلم بود، این چیه! خیلی خوب بود. فراتر از تصورم از سینمای ایران بود. من ابد و یک روز رو هم دیده بودم قبلاً، ولی اینو بیشتر دوست داشتم. داستانش به نظرم پخته تر بود. 


آه خدا ! آدم بعد از این فیلم باید یه تسبیح بگیره دستش هزار تا آه بکشه. 


**** اسپویل 





کاش میذاشتن یه بار الهامو ببینه. 

دیالوگ ماندگار فیلم هم همه میدونن دیگه. همونجاییه که وکیله میگه پدرت خودش میخواد برگرده خونه قدیمی و .

به علاوه اونجایی که قاضی بهش گفت تو که پول داشتی ، آزاد هم شدی ، چرا ول نکردی؟ گفت چشمم سیر نمی شد


فکرای تو سرم زیادن. خیلی زیاد. اییییییینهمه معتاد، ایییینهمه قاچاق فروش. چرا آخه؟ 


در مورد قسمتی که از فیلم سانسور شده هم یه جا میخوندم. چند تا نکته داشت که برام جالب بود. کپی میکنم اینجا.


در نسخه اصلی سکانس بسیار مهمی بعد از اعدام و قبل از سکانس پایانی وجود داشت که شخصیت صمد مجیدی با بازی پیمان معادی رئیس شده و حالا بعد از اعدام ناصر خاکزاد(نوید محمدزاده) استعفا می‌دهد، حمید کیایی به او می‌گوید اگر صندلی ریاست میخ داره بگو ما هم نشینیم» و او در جواب می‌گوید نه،موقعی که من به این کار اومدم یک میلیون معتاد به شیشه داشتیم و الان شش میلیون آمار داریم، به چه امیدی بمونم»


نکته مهم دیگر دستاورد سندیت جامعه شناسی فیلم است که البته یک گذشته مهم در سینمای ایران دارد که آن هم فیلم دایره مینا»ی آقای مهرجویی است که منجر به تأسیس سازمان انتقال خون در سال 56 شد، در آنجا هم همه معتادهایی که می‌بینیم واقعی هستند. در متری شیش و نیم» هم همه معتادها واقعی هستند تا شاید روزی آقایان مدعی نشوند که اغراق شده است.





من اشتراک فیلیمو خریدم. البته الان تقریبا پشیمونم. چون ما تلویزیونمون قدیمیه و وایرلس نداره. لذا به اینترنت وصل نمیشه. فقط میتونی فیلم دانلود کنی بریزی رو فلش، روش پخش کنی. منم فیلیمو اشتراک گرفتم که فیلمو دانلود بتونم کنم. بعد که خریدم دیدم نخیر، فقط میتونی رو همون دستگاه اندروید یا ویندوز ذخیره کنی و بعدا افلاین فقط روی همون دستگاه ببینی. حالا این هیچی به کنار. بازم راضی شدم. گفتم صبح که سرعت دانلود خوبه بزنم دانلود، عصرا ببینیم. دو بار زدم دانلود، هر بار وسط اینترنتمون قطع شد. بعدم دیگه هرچی میزدم ادامه ی دانلود، میگفت ورودی غلط است و هیچی به هیچی! یعنی حدود 900 گیگ دانلود کردم! بعد قطع شد و حروم شد همه ش :///// میخوام بگم خیلی مزخرفه!! خیلی !!


ولی خب امروز اینو دیگه آنلاین همینجوری دیدیم. وسطش هم هی اینرتنت دو سه بار قطع شد. بعد هربار که قطع میشد، دوباره صفحه رو باید ریلود می کردی، فیلم از اول میومد دوباره!! نه ازونجایی که قطع شده بود :// به هر زوری بود فیلمو دیدیم بهرحال.


فیلمش متوسط بود به نظرم. بازم من نمیفهمم چرا مثلاً یه چیزای + که حتی خنده دار در حد لبخند هم نیست میذارن تو فیلم! واقعا بیخود بود اونجاهایی که هی تاکید میکرد میری تو اتاق درو میبندی پرده ها رو میکشی گفتگو میکنی. به نظر من توهین به شعور بیننده ست. تو فقط بگی میری تو اتاق ما میفهمیم. لازم نیست به هزار بلا و درمون بهمون بفهمونی که "دقیقا" بعد از نه ماه چه اتفاقی میفته!!


ولی خب داستان نسبتاً پخته بود. اتفاقات به هم می چسبیدن. چون یه چیزی که تو فیلمای ایرانی خیلی رو اعصاب منه اینه که یهو یه اتفاقی میفته، و نویسنده یا کارگردان هییییچ تلاشی نکرده که این اتفاقو براش دلیل پیدا کنه. باید این اتفاقه بیفته دیگه. از لحاظ علت و معلولی نسبتاً خوب بود. 


موضوع هم ملموس بود. واقعاً اتفاقیه که برا خیلیا میفته. و مثل یه سری فیلما در عین حال تلخ و غم انگیز و تراژیک هم نبود. 


*** اسپویل ***




اینکه نازان عاشق فواد شدو درک میکنم. ولی اینکه شهرام عاشق زیبا شد به هیچ عنوان تو کتم نمیره!! خداروشکر بیشتر از چند ثانیه بهش پرداخته نشد. 

و اینکه ترجیح میدادم موقع خوندن ترانه، درسته که پرویز پرستویی بازیگر بود، ولی یه نفر دیگه میخوند به جاش. یعنی صدای یکی دیگه رو پخش میکردن. که حداقل به دل آدم مینشست این واقعاً خواننده ی قابلیه. نه اینکه آدم تو دلش بگه این به درد همون مطربی میخوره :))) 

*****


شما دیدینش؟ نظرتون چیه؟ 


داستان در مورد مرد میانسالی به اسم رحمانه که سرطان مردونه(!) گرفته و دکترش بهش میگه به زودی میمیره. رحمان هم که آبدارچی یه شرکته و همیشه درگیر مشکلات مالی با چهارتا بچه بوده، تصمیم میگیره یه کاری کنه پسر رئیسش اونو بکشه و دیه‌ش برسه به خانواده‌ش. چون خودش در هر صورت قراره بمیره. 

داستان و اتفاقات بامزه بودن، ولی بازم من متنفرم از یه چیزایی که به زور چپوندن تو فیلم تا مثلاً مخاطب بخنده! مخصوووصاً من متنفرم از یه سری شوخی‌های جنسی که دلیل خنده‌دار بودنشون صرفاً جنسی بودن و تابو بودنشونه، هیج دلیل دیگه‌ای ندارن. این فیلم هم که پر بود از این چسبایی که نمی‌چسبید به فیلم. 

من خوشم نیومد و امتیاز منفی دادم. 

خببببب ! این سریال رو هم تموم کردم! یه سریال کره ای خیلی بامزه بود :))) هنوزم دارم میخندم :))))))) 

قضیه اینه که دو بونگ سونگ، یه دختر ریزه میزه ست که یه قدرت ماورایی اجدادی داره و زور و بازوش از هر آدمی بیشتره. مثلاٌ میتونه با یه انگشت ماشینو جابجا کنه، یا مثلاٌ اگه پاشو رو پای کسی اتفاقی بذاره طرف انگشتاش میشکنه. یا وقتی میپره کل خونه میلرزه D: و حالا ماجراهایی پیش میاد که خودتون باید ببینید.


به نظر من فیلم سعی داشت بگه به خانم ها توی جامعه ظلم میشه و اینکه همه ی خانم ها مثل دو بونگ سون نمیتونن بقیه رو خورد و خاکشیر کنن دلیل نمیشه ظلمی که بهشون میشه رو نادیده بگیریم و عادی جلوه بدیم. همیشه دو بونگ سونی نیست که بیاد و نجاتشون بده. 


و اینکه در جریانید که فیلم "دوپینگ" هم از شبکه سه داشت پخش می شد. به نظرم یکم از لحاظ ایده ی اولیه به هم شبیه بودن. فقط چون فیلم ایرانیه خب طبیعتاٌ قدرت به جای زور و بازو در کلام قرار میگیره :دی ولی اونم خب یه دختر ریزه میزه بود و کسی فکر نمیکرد همچین قدرتی داشته باشه. ولی من اصلاٌ این بازیگر ایرانیه رو دوست ندارم. کره ایا وقتی لوسن این لوس بازیاشون تو بافت فیلم و فرهنگشون می گنجه. و همه شون لوسن :دی پیر و جوون. ولی تو بافت فیلمای ایرانی لوس بازی نمی گنجه. حداقل به این شکلی که این الناز حبیبی بازی میکنه. نمیدونما. نظر منه صرفا.


بیاین تو کامنتا اسپویل کنیم اگه فیلمو دیدین :))


آقا من از این جی چانگ ووک خیلی خوشم اومده و دارم یکی یکی فیلماشو میبینم D: عاشق وقتایی ام که انقد نسبت به همه چی بی تفاوت جلوه میده و سعی میکنه ژستشو حفظ کنه، در حالی که درونش چیز دیگه ای میگه. 


اولش هیلر رو دیدم ازش، بعدش k2 و الانم دارم suspicious partner رو میبینم. همچنان هیلر در صدره برام. ولی خب آخریه باید تموم شه ببینم نظرم چیه.


Ji Chang-wook postpones fan meeting in Manila


داستان K2 میشه گفت یه تم غالبش. دو نفر دارن برای ریاست جمهوری می جنگن ( اینکه میگم جنگ واقعاً جنگ ها! قشون کشی!! ) و خب این آقای K2 ناخواسته میاد و درگیر این جنگ میشه. یه ماجرای عشقی هم چسبوندن بهش که فیلم یکم ملایم تر بشه ولی خب واقعاً اصلاً عاشقانه نیست. 


در کل دوستش داشتم، بد نبود یعنی. باعث شد فکر کنم چقدر دنیای ت تغییر نکرده، و با اینکه ما توی یه دنیای مثلاٌ مدرن زندگی میکنیم، و در ظاهر پادشاهی و قلمرو وجود نداره، اما در ذات قضیه چیزی تغییر نکرده، یه روز برای سرزمین های وسیع می جنگیدیم، امروز برای سهام بیشتر، و جالبه که تنها چیزی که این تمدارا بهش فکر نمیکنن مردمن. یعنی اونکاری که قراره براش گماشته بشن. و اگر هم لطفی میکنن فقط برای جمع کردن رای و ظاهر قضیه ست. 

شمشیر دیگه ای هم که وارد این میدون شده "رسانه" ست. رسانه میتونه با یه خبر یه شبه یه نفرو از عرش به فرش بیاره و برعکس. مهم نیست حقیقت چی باشه، مهم اینه تصمیم بگیریم چه بخشی از حقیقت رو فاش کنیم. 


اما بدترین قسمت فیلم موسیقی مزخرفش بود!! و تمام مدت این موسیقی پس زمینه رو اعصابم بود. قشنگ زده بود فیلمو داغون کرده بود. موسیقی بسیار قشنگ و زیباست ولی هر آهنگی جایی داره! تمام مدت فیلم آدم فکر میکرد داره "آنچه گذشت" میبینه. از بس که توی موقعیت های حساس حتی این موسیقی ملایم تاریخی رو پخش میکردن. 


*** اسپویل بسیار خطرناک *** 


اینکه تهش یو جین مرد و شوهرش هم برگشت باهاش بمیره خیلی هندی بود. دوست نداشتم بمیرن. باید لعنتیا یه جوری نجات پیدا میکردن. 

و این جه ها دیگه خیلی شورشو در آورده بود، هرچی تیر بهش میزدن هیچیش نمیشد، به نظرم دیگه خیلی قوی نشونش داده بودن. نباید انقد بهش تیر میزدن. 

دختره هم خیلی خنگ بود و رو اعصابم بود. اصلاً لیاقت اینکه جه ها عاشقش بشه رو نداشت. ایش ایش. ولی من راستشو بخواید عاشق وقتایی بودم که دختره میگفت چیششش. یه جور خیلی قشنگی میگفت. :)))






آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

می خوای میلیونر شی؟؟؟؟ بیا بار دیگر «خالص» باش میشو چرم تبریز بازتابِ نفسِ صبحدمان دانلود آهنگ جدید تمدید مهلت ثبت نام مرزنشینان تا اخر سال 1396 lionmusic1100 آموزشگاه زبان آلمانی بروزترینهای دنیا استیکر های جدید تلگرام , استیکر تلگرام