امروزم اینو از فیلیمو دیدیم با مامان. در حالی که لباس ها رو تا می کردیم D:
خدایی اگه این فیلمه، اون دیروزی چی بود، اگه اون فیلم بود، این چیه! خیلی خوب بود. فراتر از تصورم از سینمای ایران بود. من ابد و یک روز رو هم دیده بودم قبلاً، ولی اینو بیشتر دوست داشتم. داستانش به نظرم پخته تر بود.
آه خدا ! آدم بعد از این فیلم باید یه تسبیح بگیره دستش هزار تا آه بکشه.
**** اسپویل
کاش میذاشتن یه بار الهامو ببینه.
دیالوگ ماندگار فیلم هم همه میدونن دیگه. همونجاییه که وکیله میگه پدرت خودش میخواد برگرده خونه قدیمی و .
به علاوه اونجایی که قاضی بهش گفت تو که پول داشتی ، آزاد هم شدی ، چرا ول نکردی؟ گفت چشمم سیر نمی شد
فکرای تو سرم زیادن. خیلی زیاد. اییییییینهمه معتاد، ایییینهمه قاچاق فروش. چرا آخه؟
در مورد قسمتی که از فیلم سانسور شده هم یه جا میخوندم. چند تا نکته داشت که برام جالب بود. کپی میکنم اینجا.
در نسخه اصلی سکانس بسیار مهمی بعد از اعدام و قبل از سکانس پایانی وجود داشت که شخصیت صمد مجیدی با بازی
نکته مهم دیگر دستاورد سندیت جامعه شناسی فیلم است که البته یک گذشته مهم در سینمای ایران دارد که آن هم فیلم دایره مینا»ی آقای مهرجویی است که منجر به تأسیس سازمان انتقال خون در سال 56 شد، در آنجا هم همه معتادهایی که میبینیم واقعی هستند. در متری شیش و نیم» هم همه معتادها واقعی هستند تا شاید روزی آقایان مدعی نشوند که اغراق شده است.
درباره این سایت